یک خاطره از استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر فیروز آبادی:
در دوره دانشجویی شوق و ذوقی داشتم و هر از گاهی متن ادبی مینوشتم یا شعری میسرودم و برخی از آنها را برای دکتر فیروز آبادی میخواندم. یک روز ایشان از متن نوشته شده بسیار خرسند شدند و مرا مورد لطف خود قرار دادند و فرمودند: "هرکسی کمی انگلیسی بلد باشد و شوقی هم داشته باشد میتواند مطالب علمی را بخواند _بفهمد وحتی در امتحان نمره خوبی بگیرد ولی مهم این است که فارغ التحصیلان ما چقدر انسان باشند." بعد از پنجره به بیرون نگاه کردند و فرمودند :"میدانی من چه وقت احساس میکنم زحماتی که برای دانشجویانم کشیده ام هدر نرفته است؟ زمانی که از این پنجره به بیرون نگاه کنم و ببینم دانشجویان من حتی وقتی چراغ راهنمایی زرد شد از آن عبور نمی کنند.آن وقت مطمین میشوم که زحمات ما بیهوده نبوده است."
من این ماجرا را برای تمامی دانشجویانم تعریف میکنم و از آنها میخواهم از مفهوم این کلام شیوا و اثرگذار درس بگیرند.
عمر این استاد علم و اخلاق طولانی و سایه شان بر سر جامعه عملی کشور مستدام باد.